کلمه ی لباس از مصدر لبس که در عربی به معنای ( شبهه و اشکال و عدم وضوح ) امده است . ( المنجد ) که در ذهن این معنی را می رساند که وسیله ایست برای از نظر دور داشتن شکل اصلی بدن و تغییر شکل دادن ان و ان را به شکل و گونه ای دیگر در اوردن و وسیله ایست برای از بین بردن وضوح و مشخصات بدن که این کلمه در فارسی واژه های پوشش ، تن پوش و پوشاک را تداعی می کند که با فعل پوشیدن و پوشاندن به کار می بریم که مقصود همان پوشاندن تن و ننمایاندن ان است که برای هر طبقه ای قابل فهم است و منشا اصلی پیدایش لباس ، محفوظ ماندن ( از سرما و گرما و عوامل طبیعی ) عفت و پرهیزگاری و زیبا و با وقار بودن است . و اما اینکه انسان چه بپوشد و چگونه بپوشد بستگی به فرهنگ و جهان بینی جامعه ای دارد که در ان زندگی می کند باید دید فرهنگ ان جامعه جهان را به چه معنا می داند ؟ افراد انسان را چگونه موجودی می شناسد ؟ و چه سر نوشتی را برای انها تصور می کند
تعریف لباس :
کلمه ی لباس از مصدر لبس که در عربی به معنای ( شبهه و اشکال و عدم وضوح ) امده است . ( المنجد ) که در ذهن این معنی را می رساند که وسیله ایست برای از نظر دور داشتن شکل اصلی بدن و تغییر شکل دادن ان و ان را به شکل و گونه ای دیگر در اوردن و وسیله ایست برای از بین بردن وضوح و مشخصات بدن که این کلمه در فارسی واژه های پوشش ، تن پوش و پوشاک را تداعی می کند که با فعل پوشیدن و پوشاندن به کار می بریم که مقصود همان پوشاندن تن و ننمایاندن ان است که برای هر طبقه ای قابل فهم است و منشا اصلی پیدایش لباس ، محفوظ ماندن ( از سرما و گرما و عوامل طبیعی ) عفت و پرهیزگاری و زیبا و با وقار بودن است . و اما اینکه انسان چه بپوشد و چگونه بپوشد بستگی به فرهنگ و جهان بینی جامعه ای دارد که در ان زندگی می کند باید دید فرهنگ ان جامعه جهان را به چه معنا می داند ؟ افراد انسان را چگونه موجودی می شناسد ؟ و چه سر نوشتی را برای انها تصور می کند .
لباس هر انسان پرچم کشور وجود اوست . پرچمی است که او بر سر در خانه ی وجود خود نصب کرده است و با ان اعلام می کند که از کدام فرهنگ تبعیت می کند . همچنان که هر ملتی با وفاداری و احترام به پرچم خود ، اعتقاد خود را به هویت ملی و سیاسی خود ابراز می کند هر انسان نیز مادام که به یک سلسله ارزش ها و بینش ها معتقد و دل بسته باشد ، متناسب با ان ارزش ها و بینشها را از تن به در نخواهد کرد . قبل از گسترش فرهنگ منحط غربی صرف نظر از اختلاف ظاهری و البسه اقوام مختلف بشر ، لباسهاس گوناگون وجه اشتراک داشتند که ان خاصیت پوشیدگی انهاست اما در پس گسترش فرهنگ استعماری ، لباس ابزاری شد برای امیال شیطانی بشر نظیر خود نمایی ، حسادت ، رقابت ، جاه طلبی و سلطه بر دیگران و با استفاده از ابزار مد انسان اسیر مطامع موسسات استعماری گردید که برای سود بیشتر هر روز او را به بازی می گیرند و انچه از بین رفته است انسانیت است و بس . در جامعه ای که ارزشهای والای معنوی و انسانی بی اعتبار باشد و عالم درون انسان حیثیت و معنایی مستقل از نمایش ها و جلوه های بیرونی نداشته باشد قهرا شخصیت انسان به کلی بر پایه ی توجه دیگران و اظهار نظر انان در باره وی شکل می گیرد . و پیداست که افراد در چنین جامعه ای سعی می کنند با هر وسیله ای و از جمله با لباسی که به تن می کنند برای خود نوعی تشخیص و تعین ایجاد کنند که نمونه ی این طرز فکر غلط را دیدیم و دیدید …
در فرهنگ اسلامی از لباسی که برای شهرت و خودنمایی پوشیده شده باشد مضموم دانسته و نکوهش شده است .
از حضرت حسین ابن علی (ع) روایت کردند که من لبس ثوبا شهره کساه الله یوم القیامت ثوبا من نار .
هر کس برای مشهور شدن لباس به تن کند ، خدا در قیامت جامه ای از آتش بر او می پوشاند .
و این حدیث زیبای امام صادق (ع) را آویزه ی گوش قرار دهیم که می فرمایند : بهترین لباس تو آن لباسی است که تو را از یاد خدا و انجام وظایف لازم مانع نشود . بلکه تو را به یاد و سپاسگزاری و اطاعت پروردگار متعال نزدیک کند .و تو را واندارد به خودبینی و خود نمایی در زینت دادن به خود ، افتخار کردن و خودستایی ، زیرا این ها همه از آفات دینی و سبب قساوت و تیره بودن قلب است .